مدار اندیشه

مدار اندیشه
نویسنده:احمد ابراهیمی نژاد
دانش آموخته علوم دینی
اخطار:
مطالب و نوشتارهای این سایت ،کاملا شخصی و بدون هرگونه برداشت ازکتاب ،سایت و منبع دیگر بوده و تمامی حقوق آن متعلق به نویسنده است. هر نوع کپی برداری و برداشت از نوشتارهای این محموعه اکیدا ممنوع می باشد.


آخرین نظرات

۱ مطلب با موضوع «گفتارها :: گفتاری پیرامون طنز» ثبت شده است

 

تعجب یا خنده ،ریشه در ناهمخوانی و عدم تناسب یا بر عکس ،تناسب شدید و غیر منتظره یک گفتار یا اتفاق با طبع انسان دارد.

همیشه بیان غیر مستقیم، کارآمدتر از بیان مستقیم و گفتار منظوم، کاراتر وتوجه برانگیزتر از گفتار نثر است. بنابراین شعر و طنز کاراترین نوع بیانند و تاثیر آنها از انتقاد و پند و ستایش و نکوهش مستقیم و عادی بیشتر است .طنز به کارگیری کمترین واژه ها یا تصاویر برای نشان دادن عمق و مغز واقعیات است. کاری که یک جمله طنز می کند صد جمله خشک و جدی نمی کند وتاثیری که یک کلام کنایه آمیز دارد صد جمله مستقیم وصریح ندارد .زیباترین سروده ها یا طنزها آنهایی اند که فی البداهه به ذهن انسان راه می یابند و البته گفتارها نیز مانند یک ساختمانند که بعد از ریختن اسکلت و ساختار کلی، نیازمند زیبا سازی و نماکاری و کار ژرف  برای تاثیر گذاری هر چه بیشترند .

طنز یعنی کش وقوس دادن به نحو انتقادی و ارشادی به واقعیات اخلاقی،اجتماعی ،سیاسی وغیره ،که هم خنده در آن وجود دارد و واقع گرایی و هم مبارزه . طنز پرداز موفق کسی است که علاوه بر ذوق و خوش طبعی ،روان شناس و جامعه شناس نیز باشد.کار طنز پرداز آن است که مخاطب را از بازیگری خشک و جدی میان گود بیرون آورده  واو را در جایگاه تماشاچی قرار دهد .از آنجا که شادی بزرگ ترین نعمت ودارایی انسان و نهایی ترین  هدف زندگی است خنداندن و شاد کردن انسان ها بزرگ ترین کار و خدمت متصور به شمار می آید. طنز و خنده در جامعه یک نیاز مانند غذاست و نه تنها یک سرگرمی.خنده و شادی بهترین دارو برای هر دردی است جز درد حماقت و جهل.

اگرچه طنز، تخریب را نیز در خود دارد اما هدف نهایی آن اصلاح و ساختن است .طنز جایگزین انتقاد است و هر چند که  اغراق ،چاشنی طنز و همنشین جدا نشدنی اوست ولی نه به حدی که از واقع گرایی خارج شود وگرنه دیگر طنز نخواهد بود بلکه مزاح و شوخی نام می گیرد.کار طنز آن است که معایب شخص یا اجتماع را برجسته و نمودارتر از واقع می کند وانگشت روی همان نکات برجسته می گذارد. طنز از آن جهت که واقع گرای تودار یا بودار است موجب تامل وتفکر واز آن جهت که افراط وتفریط در خود دارد موجب خنده می گردد؛برای همین است که بعضی در تعریف آن گفته اند:"طنز یعنی خنده کردن قاه قاه، و گریه کردن آه آه" والبته طنز همیشه انتقاد نیست بلکه گاه بیان بعضی عادات ، خلقیات و رفتارها یا امیال و احساساتی است که چون همگان آن را بیان حکایت و حال خود می دانند وغالبا نیز سعی در نهان کردن آنها دارند موجب لذت و خنده شان می شود،هر چند که کاملا عادی و تهی از هر گونه کش و قوس به تصویر و بیان کشیده شوند. برناردشاو می گوید:«من هرگاه قصد شوخی دارم حقیقت را بیان می‌کنم.این بزرگترین طنز زندگی است ».

جامعه  آزاد و فضای آزاد اندیشی ، بهترین کانون برای خلق بهترین آثار است آنچنان که ظرفیت و تحمل افراد در سوژه واقع شدن نیز ظرفیتی قابل ستایش  است. آثار برتر طنز آثاری اند که  کاربرد آنها همیشگی باشد ونه  گذرا و مقطعی .

علت دلنشین بودن طنز در این است که با واقعیت سروکار دارد و مردم حرف نهفته دل خود و همان داستان روزمره زندگی خود و جامعه را با دید وزاویه دیگر در آن می بینند که البته  تقابل این دو دید، تقابل مجاز و حقیقت نیست بلکه هر دو از نوع حقیقتند.بنابراین کسانی بیشتر از طنز استقبال می کنند که خود نیز منتقد باشند.

 طنز شیوه ای از انتقاد و بیان واقعیت است. از شیوه های دیگر ،تخریب بعد از همراهی و نکوهش بعد از ستایش(ذم شبیه به مدح) است .در این نوع از تخریب و انتقاد مخاطب گمان می کند که هدف ، جانبداری است در حالی که امر بر عکس است.

نمونه ذم شبیه به مدح مناظره قرآنی بین حضرت ابراهیم با کفار است. ابراهیم(ع) در منظر کفار ادعا می کند که خورشید و ماه و ستاره خدای اویند ولی با ناپدید شدن و غروب آنها از ایده خود بر گشته و می گوید که افول شدنی ها نمی توانند خدای او باشند[ فلما افل قال لا احب الافلین].

از شیوه های دیگر انتقاد و تخریب ،"دفاع منفی" است و به قول دکتر شریعتی:«هر گاه خواستی کسی یا چیزی را بکوبی، به او حمله مکن بلکه به گونه بد و ناشیانه از او دفاع کن».

انواع طنز:

از بین سه نوع طنز نوشتاری و تصویری و نمایشی، بیشترین تاثیر طنز در بعد نمایشی است چون هم گفتار را در خود دارد وهم نموداررا . هر طنزی باید پیام و واقعیتی بیرونی را در خود داشته باشد. انتخاب قالب و نوع ارائه طنز(علاوه بر اصل و سوژه طنز) نیز امری مهم و ظریف است .

شیوه بیان از اصول اولیه یک طنز بیانی موفق است.گاهی یک موضوع به گونه ای بیان  می شود که هیچ تاثیر و خنده ای در مخاطب ایجاد نمی کندو گاه همان موضوع با لحن یا نوشتار و گفتاری ارائه می شود که مخاطب را از خنده و نشاط بی خود می سازد. زبان اصلی طنز نوشتاری زبان عامیانه است وهر چه واژه های عامیانه بیشتر به کارگرفته شود تاثیر، کاراتر خواهد بود.تکیه کلام یا تکرار نیز در موفقیت کار طنز به خصوص در بعد نمایشی بسیار کاراست.

 فیلم طنز از فیلم عادی ومقاله طنز از مقاله عادی وشعر طنز از شعر عادی سخت تر است زیرا طنز گنجاندن و بر تن نمودن واقعیت دوم در درون داستان و حکایتی عادی است .

طناز بودن بیشتر یک ویژگی ذاتی است. بعضی انسانها همیشه خنده رو وشادند ولی از خنداندن دیگران ناتوانند و بعضی ممکن است خود انسان هایی شاد نباشند اما از توانایی خنداندن بالایی بر خوردار باشند .

 اطراف ما پر از حقایقی است  که تنها کار ما شکل دهی کش وقوس گونه به آنهاست تا تبدیل به طنز شوند.آنگونه که از دل هر سنگی مجسمه ای زیبا می تواند خارج شود از دل هر اتفاقی می توان واقعیتی متفاوت از ظاهر را به تصویر کشید.

طنز ،هزل،هجو :

هدف هزل و شوخی  تنها  سرور و خنده است ولی در طنز ،هدف اصلی، انتقاد و ترسیم حال و واقعیت است.بنابراین هر چیز خنده داری طنز نیست. هجو نیز تنها جنبه تخریب دارد ولی هدف در طنز، تخریب و آگاه سازی بر نقص و واداشتن به اصلاح است.جوهره شوخی غالباً نوش است ولی طنز هم نیش دارد وهم نوش .برای شوخ بودن، انسان باید خوش طبع و شاد باشد ولی برای طناز بودن باید خوش طبع و منتقد باشد .

بذله گویی ولطیفه گویی نیز غیر از طنز اصطلاحی است.بذله گویی به کلام دلنشین و بدیع  گفته می شود چه آنکه هجو باشد یا مدح وچه اینکه هزل باشد یا غیر هزل .جذابیت این صنعت بیانی  در کلام  شعرای بزرگ  به دلیل خلق به شیوه سهل ممتنع  واستفاده ماهرانه از واژه ها واصطلاحات وتشبیهات واستعارات وکنایات است.

نمونه:

رو م به   حجره    خیاط   عاشقان   فردا             

 من  دراز   قبا    با    هزار   گز   سودا

ببرّّّّّّدم    ز   یزید   و   بدوزدم   بر   زید                     

بدین  یکی  کندم  جفت و  زآن  دگر عذرا

ز    جمع    و  تفریق  او   شدم   حیران                

به  ثبت  و محو  چو  تلوین  خاطر  شیدا

ترا  چو در  دگری  ضرب  کرد همچوعدد      

ز ضرب  خود  چه  نتیجه  همی  کند پیدا

چو  ضرب دیدی اکنون  بیا  و قسمت بین    

که   قطره   را  بنمود   بخش   در  دریا

به  جبر   جمله  اضداد   را  مقابله  کرد        

خمش که  فکر دراو شکست زین عجایبها

"مولوی"

ای  دل ریش  مرا  با  لب  تو  حق  نمک      

حق نگه دار  که  من  می روم  الله  معک

گفته بودی که شوم مست ودو بوست بدهم 

وعده از حد بشدو ما نه  دو دیدیم ونه یک

"حافظ"

اندر  دل  بی  وفا غم  وماتم باد                  

آن را که وفا نیست زعالم کم باد

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد            

جز غم که هزار آفرین بر غم باد

"مولوی"

از آن روزی  که ما را  آفریدی                  

به غیر معصیت از ما چه دیدی

خداوندا  به  حق هشت وچارت              

ز ما  بگذر  شتر  دیدی  ندیدی

"باباطاهر"

من رند وعاشق در موسم  گل           

آنگاه   توبه  ،     استغفرالله

"حافظ"

شخصیتهای فکاهی:

همان گونه که بیشتر داستان سرایی های قدیم ریشه در بیان حکمت واندرز و بیدار کردن داشته ونه  خواب نمودن  ؛ طنز و فکاهی نیز ریشه در همین واقعیت داشته ودارد.

فکاهی در فرهنگهای مختلف  همیشه قهرمان ها و سوژه های غالبا افسانه ای را  نیز در خود خلق نموده و بسیاری از لطایف قدیم  که غالبا ریشه در بیان واقعیات حکمی واجتماعی داشته به اسم آنان ساخته می شده .حتی اگر این شخصیتها را بعضا واقعی نیز بدانیم اما مردم از آنان نمادی فراتر و خنده دارتر از آنچه بوده اند ساخته اند، آنچنان  که هجو قومیتها و طوایف و سوژه قرار دادن آنها نیز اگر چه در خیلی از جوامع  امری رایج است اما همه، هجویاتی در حد افراط و عمومیت دادن و نسبت دادن ویژگی یکی دو فرد به همه قومیت است .ظاهرا شخصیتهای فکاهی ویژگیهای طنز گونه ای داشته اند که بعدا دیگران آن را بزرگ کرده وسوژه کار خود قرار داده اند ،آنگونه که در شخصیت سازیهای دیگر نیز چنین است ،مانند رستم ،که اگر چه پهلوانی واقعی بوده اما فردوسی از آن شخصیتی فراتر از آنچه بوده می سازد.

که رستم یلی بود درسیستان          

منش کرده ام  رستم داستان

 

نویسنده احمد ابراهیمی نژاد

نقل و برداشت ممنوع است

 

  • احمد ابراهیمی نژاد